Tuesday, December 29, 2009





در این تصویر دو مربع A و B همرنگ هستند. اگر باور نمی‌کنید عكس رو ببريد توي paint بعد يك تكه از مربع A رو كات كنيد ببريد روي B.
این تصویر در سال 1995 توسط ادوارد ادلسون پروفسورای علوم بصری منتشر شد.
نکته جالب اینجاست که حتی بعد از اینکه می‌فهمی دو مربع یک رنگ هستند باز هم باور نمی‌کنی!
در واقع ما نمی‌بینیم، مغز ما می‌بینه و پردازش میکنه و ما حاصل پردازش رو درک می‌کنیم.

اين رو واسه كساني فرستادم كه فكر ميكنند همه چيز رو بايد ديد تا باور كرد.

Friday, December 18, 2009

مومن؟ امت آگاه؟ مزدور؟ نفوذی؟ فریب خورده؟ ذوب شده؟










نوشته آینده:معتقدم احتمال تقلب در انتخابات کمتر از 30 درصد است

Thursday, December 17, 2009

در جان ما ندید

باران گرفت وگریه ی پنهان ما ندید
خوابید شهر وخواب پریشان ما ندید

تاوان بی نزاكتی از عاشقان گرفت
آن كور دل كه چاك گریبان ما ندید

ما خود دریده ایم قبا را مگر كسی
در روز مرگ پیكر عریان ما ندید

بر ایل ما چه رفت كه دلتنگ ما نشد
در عكس ما چه دید كه در جان ما ندید

مست است آنكه یاد حریفان ما نكرد
خواب است آنكه خون شهیدان ما ندید

دلتنگم از كسی كه مزامیر سبز را
در عقل سرخ سید خندان ما ندید

عبدالجبار کاکایی

Wednesday, December 2, 2009

باید به این خانم چی گفت؟!؟




این هم خونه من!!! گفتم تا کو.. بسوزه





Friday, November 20, 2009

و آنگاه دو سال بگذشت

صبح با چهره نشسته (شسته نشده!) ه

Wednesday, November 18, 2009

ضریب هوشی

خیلی وقتها به شغل افراد و کاری که برای پیشرفت خودشان و جامعه شان می کنن، فکر می کنم. آیا همه مردم فکر می کنن که نوع کاری که در طول ساعت کاریشون انجام می دهند چه تاثیری در حرکت رو به رشد خود و دیگر مردم جامعه شون داره؟ و در واقع براشون مهمه که فعالیتی که انجام می دهند باعث بشه 10 سال آینده شون بهتر از الان باشه؟ قطعاً میزان تاثیر گذاری افراد مختلف جامعه نسبت به یکدیگر متفاوت است و این قبول که توانایی افراد در عملی کردن آرزوهای مردم با هم یکسان نیست ، اما اینکه عده ای منتظر باشن تا فقط از موقعیت های که دیگر افراد بوجود آورده اند استفاده کنن و از اینکه فرصت مناسبتری برای ابراز وجود پیدا نکرده اند گله مندند، حدیث دیگریست. این افراد در موقعیتهای کاری که توسط دیگران برایشان بوجود آمده کار می کنن و اکثراً از وضعیتشان ناراضی هستند و مدام در حال غر زدن هستند که توانایی هایشان کشف نشده باقی مانده و یا در حقشان اجحاف می شود.
من تمام این افراد رو افراد فعال جامعه می نامم.
جالب برای من افرادی هستند که جزء درصد فعال جامعه به حساب نمی آیند و من انها رو گروه غیر فعال یا غیر موثر می نامم. این افراد که در جامعه ما کم هم نیستند، در واقع خود موقعیت شغلی را به وجود نمی آورند و درموقعیت بوجود آمده دیگران فعالیت مثبتی نمی کنن، اینها تنها حرکت رو به رشد دیگران را متوقف می کنن. این گروه ضریب هوشی کمی داشته و تنها فرمانبر افرادی هستند که در ذهنشان آنها را مرشد می شناسند.
حالا یک راست می روم سر اصل ماجرا
واقعیتش اینه که انگیزه افرادی که بعد از انتخابات مردم معترض را به چوب و شیلنگ و ... کتک می زدند برایم قابل درک نیست، از این مهمتر میزان اهمیت این افراد در پروسه مالی و صنعتی و ... کشور هستش؟؟!!؟
یعنی میخوام بدونم با فرض محال اینکه تعداد دو طرف درگیری برابر بوده باشد، موقعیت مالی و علمی دو طرف به چه شکلی بوده و حتی اگر این آقایون مزدور دولتی(چون ظاهراً برای این کاری که انجام داده اند دستخوش هم دریافت نموده اند) می توانستند حریفان خود ساخته شان را از صحنه به در کنند چه اتفاقی می افتاد، آیا همین افراد ، مدیری داشتند که برایش کار کنند و در مقابل غر بزنند و یا حتی مدیری کار بلدی داشتند که جلوی حماقتهای کاریشان را بگیرد؟!؟


زمانی که تلویزیون یک ایرانی را به عنوان افتخار آفرین در موضوعات مختلف نشان می دهد (دانش آموز المپیادی، مدیر برتر صنعتی، ورزشکار، مخترع، شرکت کننده در مسابقات تلویزیونی و ...) منظور کدام یک از طرفین است؟!؟
اصلاً این حضرات اهمیتی در چرخه مالی و علمی و فرهنگی و ... این مملکت دارند؟

Thursday, November 5, 2009

آزادی



چند هفته پیش بود که آقای رئیس جمهور "احمدی نژاد" اعلام کرد که آزادی در ایران نزدیک به مطلق است، ظاهراً پر بی راه هم این جوک را نساختند!:

در يك نظر سنجي از مردم دنيا سوالي پرسيده شد و نتيجه جالبي به دست آمد از اين قرار سوال : نظر خودتون رو راجع به راه حل كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟ و كسي جوابي نداد چون در آفريقا كسي نمي دانست غذا يعني چه؟ در آسيا كسي نمي دانست نظر يعني چه؟ در اروپاي شرقي كسي نمي دانست صادقانه يعني چه؟ در اروپاي غربي كسي نمي دانست كمبود يعني چه؟ در آمريكا كسي نمي دانست ساير كشورها يعني چه؟

ایشون مثل اینکه خبر نداشتن 13 آبان برای توسعه آزادی و البته .... موبایلها و اینترنت قطع شده و کل شهر توسط .... کنترل می شد ، اگر میدونستند حتماً میگفتن "آینجا آزادی کاملاً مطلقه"

این هم در تایید فرمایشت رئیس جمهور که نشون میده اینجا آزادی نزدیک به مطلق وجود داره و حتی تو اجازه داری خونت را اینجوری بسازی !!!

Saturday, October 31, 2009

اعتماد به نفس بعضی از دوستان


همه ما دوستانی داریم که خیلی از اوقات از مقدار اعتماد به نفسی که دارن واقعاً شگفت زده میشویم!
مثلاً کسانی که فکر میکنن که خوش تیپ هستند(ادعای خوش تیپی دارن) ، یا کسانی که فکر میکنن توی کار حرفه ایند و یکسره حریف می طلبند، همچنین کسانی که ادعای رفاقت می کنن و سر بزنگاه ترتیبت رو بد جوری میدن
حالا چند تا مثال ناقابل می زنم که کیفمون هم کوک بشه:
اول اینکه: ما دوستانی داریم با موهای آلا گارسون زد و دماغ سر بالا، کمرهای 30 سانتی و البته لباسهای مارکدار آنچنانی
البته منظور نظرم یک خانم نیست بلکه یه آقایست
:D
دوییم: یه بنده خدایی داریم که چون مطمئنم که شعورش نمی رسه بخواد بیاد همچین جایی و مطلبی در مورد خودش بخونه و بهش برخوره راحتر میشه در موردش صحبت کرد؛ بعد از اینکه یک نفر سرش رو یک میلیارد ریال کلاه گذاشته، در مورد ریسسش که استاد دانشگاه هستش و 20 ساله کار بازرگانی میکنه و کاملاً هم موفق بوده، تصور میکنه تو اولین جلسسه تونسته اون رو از اشتباه در بیاره و راه و چاه را نشونش داده و البته به این قضیه اعتقاد هم داره.
سیم: هروقت گیرش افتادین خودتون میایین و در موردشون برام مینویسین، این هم نمونه اش
توضیح هم نداره

Friday, October 16, 2009

استعدادهای درخشان ما




یکی دو هفته ای می شود که شبکه .ام.بی سی.4 برنامه ای به نام "استعدادهای درخشان آمریکا" که تولید شبکه ان. بی سی. آمریکاست رو باز پخش می کنه. جالب برای من تنها اجرای برنامه یا هدف این برنامه نیست. یعنی فقط نگاه اونا (خیلی از کشورهای خارجی) در کشف استعدادهاشون نیست بلکه تلاشی هست که برای ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس در شهرونداشون ایجاد می کنن به نظرم مهمتره، همین مطلب رو تو مسابقات المپیک هم دیدم. من بعضی از مسابقات دو میدانی رو دیدم. می دونین که دو میدانی بسیار گر تنوع دارد، افرادی که از کشورهای مختلف و در رشته های مختلف شرکت کرده بودند برایم جالب بودند مثلاً دخترانی که در مسابقه پرتاب وزنه شرکت کرده بودند به دلیل ماهیت این ورزش خیلی چاق بودند و کسانی که در مسابقات ماراتن شرکت کرده بودند خیلی لاغر و اکثرشون هم زشت بودند! حالا تکلیف این آدم ها در ایران چیه؟! اکثراً گوشه گیر و منزوی میشن، یعنی وقتی معادل اون خانمها رو تو ایران سنجیدم ، دیدم اینها جایی در برنامه ریزی ها ندارند. همین آدمهای زشت تو مسابقه "استعدادهای درخشان آمریکا" دیده می شدند که برای به دست آوردن جایزه یا هرچیزه دیگه ای چه تلاشی کرده اند و تا کجا پیشرفت کرده . و یا آدمهای با اعتماد به نفسی که برای محک زدن خودشون در این مسابقه شرکت کردند و خود را در بوته آزمایش قرار دادند.
فکر می کم توضیح بیشتر هم نیاز نیست...

Friday, September 25, 2009

فتوگالری

این دستپخته شروینه



این یکی هم دستپخت رضا کیانیان یا به قول خودش آقارضا


اصلی ترین چیز که من بعد از خواندن کتاب توجهم بهش جلب شده، کاریه که زمان مواجهه با ایشون باید بکنم، به دلیل کارم زمان سفر و تو هواپیما آدم معروف زیاد می بینم. همیشه سعی می کردم اصلی رو که آقا رضا تو کلوزآپ کتابش نوشته رو رعایت کنم، یعنی خلوتشون رو به هم نزنم. اما خدا وکیلی این آقا رضا حقشه. ه

اما در مجموع خواندن این کتاب رو به همه توصیه می کنم، کاره 3-2 ساعته، و لذتش هم وصف ناپذیره

Thursday, September 17, 2009

انتشار عکسهای خصوصی

میگن وقتی آتش میاد تر و خشک و با هم میسوزنه. حالا ما هم به نوعی گرفتار شدیم، چند ماهی برای دیدن Prison Break مقاومت کردم اما خلاصه آتشش دامن من رو هم گرفت، تازه 5 دی وی دی اون رو دیدم. فکر کنم این داستان ادامه دارد تا چند هفته درگیر باشم. البته وقتی هر کجا میری صحبت این سریال میشه و تو هم آرشیو کاملش رو داشته باشی ، آخر سر مجبور میشی تو هم تو هم تستش کنی، و ..... دیگه کارت تمومه......ه
*******************************************
دوست دارم یکسری عکس خصوصی مردم رو هم بگذارم تا ببینم صاحب هاشون کی صداش در میاد. این رو هم بگم که داغ داغن و تازه از تنور در آوردم،



حقیقتش این بچه بنده خدا، یک لحظه بلند شد به باباش گفت:
میشه اینقدر پات رو تکون ندی بذاری من بخوابم؟!!!!؟
تو که معلوم نیست حواست کجاس؟!؟



این آقا پسر هم مثل رفقای باباش حواسش همه جا بود غیر اون جایی که باید باشه و کمی قوه قهریه نیاز داشت
این هاله نور برای آقا "محموده" فقط کمی جابجا شده
آخه همانطوری که معلومه، این آقایون هم حواسشون نیست و ظاهراً کسی! اون رو کش رفته بوده

**************************

نکته 1: همونطوری که معلومه هنوز صفحه ام رو درست نکردم. تازه بهونه اش هم که پیداشه وقت ندارم
:D

نکته 2: سی دی ها امانته و به کسی نمی دم! شرمنده

Sunday, September 6, 2009

هنرنمایی سعدی افشار



این پیر مرد هنوز دلخوشه به خندوندن مردم، با اون صدای لرزون و بدنی که به زحمت برای یه رقص ساده توان داشت، هنوز هم دلخوشه که مردم برای دیدن تیاترهاش برن و لبخند رو لباشون ببینه...

اگر میتونین یه سری بهش بزنین، حتماً لحظات خوشی برای شما رقم خواهد خورد.

Monday, August 31, 2009

بد نامی




این عکس می تونه باعث تفسیرهای متفاوتی بشه


مثلاً اول از همه میشه پرسید سوژه عکاس بطری بوده یا بهاره؟ یا اینکه کدوم سوژه تو عکس مهمترن


یا این که رابطه این دو تا چی بوده؟


ویا اینکه مزه این آبکی که خورده شده چی بوده؟! ه


و یا .... ه


و البته سوء برداشتهایی که امکان داره پیش بیاد، برای همین میگن آبجو نخورده و دهن سوخته! ه


مثل کسی که ریئسش تو شرکت فقط در حال روزنامه خوندن اون رو میبینه در حالی که بنده خدا در حد کنجکاوی 2 دقیقه ای این کار رو میکنه اما در هر صورت بدنام میشه.


حالا توضیح عکس این که یه جایی تو این کره خاکی هستش که اسمش هست

"French village"

یه بنده خدایی هوس کرد گلویی تازه کنه ما هم برای رفع خستگی یه لختی استراحت کردیم و طبق معمول رفتیم سراغ عکاسی .... ه

به دوستانی که سری به مالزی میزنن سفارش می کنم سری هم به

"French village" و البته "Berjaya hills"

بزنن
نکته: تا من بتونم لایوت صفحه ام رو درست کنم ، نوشتن فارسی انگلیسی برام کمی سخته و البته خوندنش سختتر چون خط یهو چپ و راست میشه! مثل " ! " که یهو میپره اول خط

Friday, August 28, 2009

وطن - سروده: سیاوش کسرایی


وطن

سروده: سیاوش کسرایی

وطن٬ وطن
نظر فکن به من که من
به هر کجا٬غریب وار٬
که زیر آسمان دیگری غنوده ام
همیشه با تو بوده ام
همیشه با تو بوده ام
اگر که حال پرسی ام
تو نیک می شناسی ام
من از درون قصه ها و غصه ها بر آمدم:
حکایت هزار شاه با گدا
حدیث عشق ناتمام آن شبان
به دختر سیاه چشم کدخدا
ز پشت دود کشت های سوخته
درون کومه ی سیاه
ز پیش شعله های کوره ها وکارگاه
تنم ز رنج٬عطر وبو گرفته است
رخم به سیلی زمانه خو گرفته است
اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده ام
یکی ز چهره های بی شمار توده ام
چه غمگنانه سال ها
که بال ها
زدم به روی بحر بی کناره ات
که در خروش آمدی
به جنب و جوش آمدی
به اوج رفت موج های تو
که یاد باد اوج های تو!
در آن میان که جز خطر نبود
مرا به تخته پاره ها نظر نبود
نبودم از کسان که رنگ و آب دل ربودشان
به گودهای هول
بسی صدف گشوده ام
گهر ز کام مرگ در ربوده ام
بدان امید تا که تو
دهان و دست را رها کنی
دری ز عشق بر بهشت این زمین دل فسرده وا کنی
به بند مانده ام
شکنجه دیده ام
سپیده٬ هر سپیده جان سپرده ام
هزار تهمت و دروغ وناروا شنوده ام
اگر تو پوششی پلید یافتی
ستایش من از پلید پیرهن نبود
نه جامه ٬جان پاک انقلاب را ستوده ام
کنون اگر که خنجری میان کتف خسته ام
اگر که ایستاده ام
و یا ز پا فتاده ام
برای تو٬ به راه تو شکسته ام
اگر میان سنگ های آسیا
چو دانه های سوده ام
ولی هنوز گندمم
غذا و قوت مردمم
همانم آن یگانه ای که بوده ام
سپاه عشق در پی است
شرار و شور کارساز با وی است
دریچه های قلب باز کن
سرود شب شکاف آن ز چار سوی این جهان
کنون به گوش می رسد
من این سرود ناشنیده را
به خون خود سروده ام
نبود و بود برزگر را چه باک
اگر بر آید از زمین
هر آنچه او به سالیان
فشانده یا نشانده است
وطن!وطن!
تو سبز جاودان بمان که من
پرنده ای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو
به دور دست مه گرفته پر گشوده ام

Thursday, August 27, 2009

علا در عفیف آباد

شاید من بیشتر از 50 تا عکس از این مسجد گرفتم اما هیچ کدوم به خوبی این عکسی که یک عکاس غریبه ازم گرفته خوب نبوده .ا

خلاصه ماموریتهای مدام به شهرهای مختلف باید یه خاصیتی داشته باشه. 10 مرتبه میری شیراز تا یه عکس خوب بگیری.

این علا روهم با خودم بردم تا چندتا جای تاریخی رو بهش نشون بدم، اگر کسی ازش پرسید رفتی شیراز کجا رودیدی؟ غیر از عفیف آباد و حافظیه جای دیگر رو هم داشته باشه که حداقل اسم ببره. اما ظاهراً اینجور جاها به مذاق مهندس ما خوش نیومده

Saturday, August 22, 2009

Monday, August 17, 2009

دائم السفر

دو روز در این هفته قرار است برم اهواز، هفته آینده شیرازو هفته بعدش هم کرمانشاه. احتمالاً اگر جور بشه مشهد، اصفهان و یزد هم می رم، فکر می کنین با توجه به اینکه داره ماه رمضان میاد، حکم همچین آدمی چیه؟
.
.
.
.

دائم السفر؟؟؟؟؟؟؟؟
کاملاً اشتباهه .
.
حکم همچین آدمی طلاقه
:)

Saturday, August 1, 2009

محارب بوده اند؟ هستند و یا خواهند بود؟

فرض کنیم که این انتخابات مخدوش و متقلبانه برگزار شده، پس چرا هنوز حتی برای یک صندوق اعلام نکرده اند رای موسوی به فرض 1000 تا بوده و وزارت کشور 200 تا اعلام کرده؟؟؟؟ این سوال جدی من در باره تقلب در انتخابات است البته هروقت این مطلب را با دوستان مطرح کردم جوابی نگرفته ام، که البته جوابش رو در اعترافات ابطحی گرفتم.
گیرم که تقلبی صورت گرفته چرا از راه قانونی مسئله پیگیری نشده ؟
گیرم که تقلب صورت گرفته چرا آلان اعتراض می کنن؟ مگه نمی گن 4 سال پیش هم تقلب شده چرا اون موقع اعتراض نکردن؟
.... و

نگرانی جدی من اعترافات ابطحی و عطریان فر نیست، نگرانم که تو این مملکت قحط و رجال بشه، برای نمونه رجوع شود به "مردان اقتصادي 5 كابينه اول" چند درصد از افراد حاضر در این لیست در حال حاضر در مسند قدرت هستند؟ ، و یا رجوع کنید به "کابینه‌های ایران پس از انقلاب سال ۱۳۵7 " و ببینین چند درصد از کسانی که در این لیستها هستند هنوز در بخش مدیریت دولتی مشغول به کار هستند و چند درصد آنها به نوعی از سیاست دفع شده اند؟

تیمی که آلان در راس قدرت هستند و یا خواهند بود چقدر با مسایل انقلاب درگیر بوده اند، آیا هیچ کدام از آنها با امام از نزدیک برخورد داشته اند؟ و یا مسایل دهه 60 را دیده اند که در حال حاضر داعیه پیروی از خط امام و ارزشهای انقلاب را دارند؟!؟
این هم برای من یه سوال جدیه که چرا اون کسانی که در زمان انقلاب در راس قدرت بوده اند در حال حاضر خیانتکار، گوش به فرمان استکبار، و کودتاچی شده اندو ما مجبور بوده ایم کشور و سرنوشت این مردم را برای 2 دهه در اختیار آنها قرار دهیم؟ مگه 20 سال پیش مخالفت با اینان حکم محاربه نداشته؟!؟
اگر این مدیران فاسد بوده اند چرا مملکت را برای چند ده سال دست آنها سپرده بوده ایم؟!؟ اگر نبوده اند چرا در حال حاضر به آنها حکم محارب می دهیم؟ ! و اگر ملاک حال آدم هاست، ما چه کار کرده ایم که این خیل عظیم از مدیران از دین خارج شده اند؟!؟
و اینکه چه زمانی حکم محاربه مدیران کنونی را صادر خواهیم کرد؟!؟

Friday, July 31, 2009

سه گانه بورن

امروز برای اولین بار یک نوشته از بابک داد خواندم، مثل فیلمهای پلیسی شده، داره در به در دور ایران می چرخه تا گیر نیفته، البته حرفهای درشتی تو وبلاگش زده که نشون میده از جونش گذشته.
البته نمی دونم این کاری که می کنه منطق پشتش هست یا نه، یعنی درسته که خودت رو و خانوادت رو در به در کنی و حرفهایی بزنی که اگر بگیرنت حتماً یه بلای اساسی سرت میارن. ؟
اما یه تفاوتی بین کار اون و فیلمهای پلیسی وجود داره، اون هم این که کسانی که دنبالش هستن قاتل و جانی نیستن بلکه سیسستم امنیتی کشور هستن و اون داره از غضنفرها گل به خودی می خوره، البته به نظرم کار و نوشته هاش نمی تونه درست باشه و با منشور اخلاقی! خبرنگاری جور در نمی آید، اما کلیت حرفهاش مگه غلطــه؟!؟.
دیگه این که .... سلامتی!!!

Thursday, July 23, 2009

دیپلماسی عمومی

بیش از یک ماه از انتخابات گذشته و صحبت کردن از آن و حواشی قبل و بعد از آن راحتتر خواهد بود. چند روز قبل آقای کلهر (مشاور رسانه ای ریاست جمهور) دکتر آشنا و نوباوه(نماینده مجلس) بحث های جالبی را در قالب یک میز گرد سیاسی در مورد نقش رسانه ها در انتخابات ایران، مطرح کردند. که هر کدام از این موارد به صورت جدا گانه سوالات جدی را به دنبال خواهند داشت. برای مثال
هر سه نفر آقایان متفق القول (الارقم اختلاف نظرهایی که داشتند) می گفتند تمام نظر سنجی هایی که قبل و نزدیک انتخابات برگزار شد نشان می داد که احمدی نژاد با اختلاف بالایی پیروز خواهند شد.
کلهر اعلام کرد هر سه کاندیدای جدی انتخابات بازنده این انتخابات بوده اند.
و یا اعتراف کرد که موارد مطرح شده توسط ریاست جمهور مورد تایید او نبوده و تاثیر چندانی در تغییر روش ایشان نداشته اند.
در آینده به موارد مطرح شده در این میز گرد می پردازم. اما در حال حاضر می خواهم در مورد طرح دکتـــر که با جدیت از از اون دفاع می کرد و 2 یا 3 بار در طی مناظرات به اون اشاره کرد مواردی را ذکر کنم:

دیپلمـــــاسی عمومی
منظور از این طرح مذاکره با توده مردم و نه فقط نخبگان جامعه است.
در حالی که مدیران کشورها بخشی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود را معطوف جلب توجه نخبگان جامعه (سیاسی، هنری، فرهنگی، اقتصادی و ...) و شرکت در مجامع آنها و سخنرانی برایشان می نمایند، دکتر مخاطب سخنرانیها و طرحهای خود را توده مردم و یا عوام یا عموم جامعه کردند و به این طریق دغدغه خود را به این دیپلماسی نشان دادند.
اما این طرح تا چه اندازه موفق بوده؟؟
به نظر می رسد صفـــر مطلق
چراکه هنوز بعد از 40 روز هنوز اعتراضات گاه و بی گاه مردمی -که خود را بالاتر از عوام می دانند-، ادامه دارد و اعتراضات بعد ار انتخابات که به قول هاشمی می توان اسم بحران را روی آن گذاشت؛ اعتراضات مردمی که خود را مخاطب اصلی صحبتهای ریاست جمهور گذشته نمی دانند. در واقع این نوع صحبت کردن و مضمون و تفکر پشت این نوع بیان را پایینتر از سطح فکری و معلومات خود می دانند در حالی که این نوع بیان با تفکرو برنامه ریزی انتخاب و بیان می گردند. اما بخشی از مردم به نوعی در مقابل این نوع دیپلماسی که در واقع مخاطب آن قشر متوسط و ضعیف جامعه است موضع گیری می کند وصحبت های رئیس جمهور را "عوام فریبی" می داند و او را " دروغگو" میداند. البته این استراتژی برای ایشان رای به همراه داشت، اما ... باعث شد بخشی از جامعه او را رئیس جمهور غیر مشروع بداند.
و به این صورت شکست "دیپلماسی عمومی" دکتر را برای تمام مردم جهان فریاد زدند.

Thursday, May 14, 2009

رادیو جوان

یه روز یک بیسوادی میره پیش دوستش و ازش می خواد براش یک عریضه بنویسه تا ببره پیش حاکم و اون هم یه کمکی بهش بکنه، نامه که تموم میشه ازش می خواد تا نامه را براش بخونه. وسط های نامه زار زار شروع میکنه به گریه کردن! میگن چرا گریه می کنی؟ میگه آخه فکر نمی کردم، وضعیتم اینقدر خراب باشه حالا شده وضعیت ما... این لینک برو ببینین http://www.rajanews.com/News/?7121 چند روزی هست که بنا به دلایلی بیشتر رادیو گوش میدم، و بیشتر رادیو جوان. برنامه هایی داره که چیزهایی که تو دل مردم بوده و میشه گفت حرف نگفته و خطوط قرمزه هستند تو این برنامه ها با تیزترین روش مطرح می کنن، داشتم فکر می کردم که بابا ما هم روشنفکر شدیم که خیلی راحت به روشهای کاری مدیران اجرایی و برنامه هامون انتقاد میشه، که مطلب رجا نیوز را دیدم؛ آقایون که مشکلات و حرفهای مردم و برخی از مدیران به مذاقشون خوش نمی آید، انگ فساد، اخطلاط و تخریب به این رادیو و مجریاش میزنن، آخه تا حالا کسی بهشون نگفته بوده مدیریتشون چه بلایی سر مردم می آره.