Monday, August 31, 2009

بد نامی




این عکس می تونه باعث تفسیرهای متفاوتی بشه


مثلاً اول از همه میشه پرسید سوژه عکاس بطری بوده یا بهاره؟ یا اینکه کدوم سوژه تو عکس مهمترن


یا این که رابطه این دو تا چی بوده؟


ویا اینکه مزه این آبکی که خورده شده چی بوده؟! ه


و یا .... ه


و البته سوء برداشتهایی که امکان داره پیش بیاد، برای همین میگن آبجو نخورده و دهن سوخته! ه


مثل کسی که ریئسش تو شرکت فقط در حال روزنامه خوندن اون رو میبینه در حالی که بنده خدا در حد کنجکاوی 2 دقیقه ای این کار رو میکنه اما در هر صورت بدنام میشه.


حالا توضیح عکس این که یه جایی تو این کره خاکی هستش که اسمش هست

"French village"

یه بنده خدایی هوس کرد گلویی تازه کنه ما هم برای رفع خستگی یه لختی استراحت کردیم و طبق معمول رفتیم سراغ عکاسی .... ه

به دوستانی که سری به مالزی میزنن سفارش می کنم سری هم به

"French village" و البته "Berjaya hills"

بزنن
نکته: تا من بتونم لایوت صفحه ام رو درست کنم ، نوشتن فارسی انگلیسی برام کمی سخته و البته خوندنش سختتر چون خط یهو چپ و راست میشه! مثل " ! " که یهو میپره اول خط

Friday, August 28, 2009

وطن - سروده: سیاوش کسرایی


وطن

سروده: سیاوش کسرایی

وطن٬ وطن
نظر فکن به من که من
به هر کجا٬غریب وار٬
که زیر آسمان دیگری غنوده ام
همیشه با تو بوده ام
همیشه با تو بوده ام
اگر که حال پرسی ام
تو نیک می شناسی ام
من از درون قصه ها و غصه ها بر آمدم:
حکایت هزار شاه با گدا
حدیث عشق ناتمام آن شبان
به دختر سیاه چشم کدخدا
ز پشت دود کشت های سوخته
درون کومه ی سیاه
ز پیش شعله های کوره ها وکارگاه
تنم ز رنج٬عطر وبو گرفته است
رخم به سیلی زمانه خو گرفته است
اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده ام
یکی ز چهره های بی شمار توده ام
چه غمگنانه سال ها
که بال ها
زدم به روی بحر بی کناره ات
که در خروش آمدی
به جنب و جوش آمدی
به اوج رفت موج های تو
که یاد باد اوج های تو!
در آن میان که جز خطر نبود
مرا به تخته پاره ها نظر نبود
نبودم از کسان که رنگ و آب دل ربودشان
به گودهای هول
بسی صدف گشوده ام
گهر ز کام مرگ در ربوده ام
بدان امید تا که تو
دهان و دست را رها کنی
دری ز عشق بر بهشت این زمین دل فسرده وا کنی
به بند مانده ام
شکنجه دیده ام
سپیده٬ هر سپیده جان سپرده ام
هزار تهمت و دروغ وناروا شنوده ام
اگر تو پوششی پلید یافتی
ستایش من از پلید پیرهن نبود
نه جامه ٬جان پاک انقلاب را ستوده ام
کنون اگر که خنجری میان کتف خسته ام
اگر که ایستاده ام
و یا ز پا فتاده ام
برای تو٬ به راه تو شکسته ام
اگر میان سنگ های آسیا
چو دانه های سوده ام
ولی هنوز گندمم
غذا و قوت مردمم
همانم آن یگانه ای که بوده ام
سپاه عشق در پی است
شرار و شور کارساز با وی است
دریچه های قلب باز کن
سرود شب شکاف آن ز چار سوی این جهان
کنون به گوش می رسد
من این سرود ناشنیده را
به خون خود سروده ام
نبود و بود برزگر را چه باک
اگر بر آید از زمین
هر آنچه او به سالیان
فشانده یا نشانده است
وطن!وطن!
تو سبز جاودان بمان که من
پرنده ای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو
به دور دست مه گرفته پر گشوده ام

Thursday, August 27, 2009

علا در عفیف آباد

شاید من بیشتر از 50 تا عکس از این مسجد گرفتم اما هیچ کدوم به خوبی این عکسی که یک عکاس غریبه ازم گرفته خوب نبوده .ا

خلاصه ماموریتهای مدام به شهرهای مختلف باید یه خاصیتی داشته باشه. 10 مرتبه میری شیراز تا یه عکس خوب بگیری.

این علا روهم با خودم بردم تا چندتا جای تاریخی رو بهش نشون بدم، اگر کسی ازش پرسید رفتی شیراز کجا رودیدی؟ غیر از عفیف آباد و حافظیه جای دیگر رو هم داشته باشه که حداقل اسم ببره. اما ظاهراً اینجور جاها به مذاق مهندس ما خوش نیومده

Saturday, August 22, 2009

Monday, August 17, 2009

دائم السفر

دو روز در این هفته قرار است برم اهواز، هفته آینده شیرازو هفته بعدش هم کرمانشاه. احتمالاً اگر جور بشه مشهد، اصفهان و یزد هم می رم، فکر می کنین با توجه به اینکه داره ماه رمضان میاد، حکم همچین آدمی چیه؟
.
.
.
.

دائم السفر؟؟؟؟؟؟؟؟
کاملاً اشتباهه .
.
حکم همچین آدمی طلاقه
:)

Saturday, August 1, 2009

محارب بوده اند؟ هستند و یا خواهند بود؟

فرض کنیم که این انتخابات مخدوش و متقلبانه برگزار شده، پس چرا هنوز حتی برای یک صندوق اعلام نکرده اند رای موسوی به فرض 1000 تا بوده و وزارت کشور 200 تا اعلام کرده؟؟؟؟ این سوال جدی من در باره تقلب در انتخابات است البته هروقت این مطلب را با دوستان مطرح کردم جوابی نگرفته ام، که البته جوابش رو در اعترافات ابطحی گرفتم.
گیرم که تقلبی صورت گرفته چرا از راه قانونی مسئله پیگیری نشده ؟
گیرم که تقلب صورت گرفته چرا آلان اعتراض می کنن؟ مگه نمی گن 4 سال پیش هم تقلب شده چرا اون موقع اعتراض نکردن؟
.... و

نگرانی جدی من اعترافات ابطحی و عطریان فر نیست، نگرانم که تو این مملکت قحط و رجال بشه، برای نمونه رجوع شود به "مردان اقتصادي 5 كابينه اول" چند درصد از افراد حاضر در این لیست در حال حاضر در مسند قدرت هستند؟ ، و یا رجوع کنید به "کابینه‌های ایران پس از انقلاب سال ۱۳۵7 " و ببینین چند درصد از کسانی که در این لیستها هستند هنوز در بخش مدیریت دولتی مشغول به کار هستند و چند درصد آنها به نوعی از سیاست دفع شده اند؟

تیمی که آلان در راس قدرت هستند و یا خواهند بود چقدر با مسایل انقلاب درگیر بوده اند، آیا هیچ کدام از آنها با امام از نزدیک برخورد داشته اند؟ و یا مسایل دهه 60 را دیده اند که در حال حاضر داعیه پیروی از خط امام و ارزشهای انقلاب را دارند؟!؟
این هم برای من یه سوال جدیه که چرا اون کسانی که در زمان انقلاب در راس قدرت بوده اند در حال حاضر خیانتکار، گوش به فرمان استکبار، و کودتاچی شده اندو ما مجبور بوده ایم کشور و سرنوشت این مردم را برای 2 دهه در اختیار آنها قرار دهیم؟ مگه 20 سال پیش مخالفت با اینان حکم محاربه نداشته؟!؟
اگر این مدیران فاسد بوده اند چرا مملکت را برای چند ده سال دست آنها سپرده بوده ایم؟!؟ اگر نبوده اند چرا در حال حاضر به آنها حکم محارب می دهیم؟ ! و اگر ملاک حال آدم هاست، ما چه کار کرده ایم که این خیل عظیم از مدیران از دین خارج شده اند؟!؟
و اینکه چه زمانی حکم محاربه مدیران کنونی را صادر خواهیم کرد؟!؟